فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

سوم . خوشحالی من

دیشب که همچنان از استرس نتایج خوابم نبرد و به سختی خوابیدم، مابینش هم هی پا میشدم سایت سازمان سنجش رو رفرش میکردم که بیینم خبری هست یا نه!

تا بالاخره حدودای سه و نیم ظهر که نتایج رو زدن و خدااا رو شکردقیقا همون چیزی بود که میخواستم. فقط امیدوارم بعدا ازین انتخابم پشیمون نشم! 

خلاصه اینکه خیلی خوشحالم ازین که همچون موفقیتی رو داشتم توی کارنامه ی زندگیم!


تصمیم گرفتن و انتخاب کردن مقوله ایه که ما هرروز باهاش سر و کار داریم . حتی سر اینکه امروز ناهار چی بخوریم؟ هم میتونیم گزینه ای زیادی داشته باشیم و تصمیم گیری سختی داشته باشیم.

از بچگی وقتی به آینده ام فکر میکردم نمیدونستم دوست دارم چیکاره بشم، فقط میدونستم نمیخوام دکتر و معلم بشم. شغل ایده آل توی ذهنم "مهندس" بوده ولی هیچ وقت در ذهنم نمیگنجید که مهندس یک شغل نیست بلکه یک درجه اس! اینو الان که مهندس شدم فهمیدم و دیگه برام قابل تغییر نیست! فقط دارم در راستای "مهندس تر" شدنم تلاش میکنم بلکه بتونم شغلی با این درجه ام پیدا کنم  

کلا بین همه تصمیم ها و انتخابای که توی زندگیم داشتم فکر کنم این تغییر  رشته و ارتقاء دانشگاه عاقلانه ترینشون بوده! البته بعد ازیه تصمیم دیگه ای که واسم خیلی سخت بود گرفتنش!


کاش همه روزها و لحظه ها به خوبیه روزای خوشمون باشه

کاش زندگیامون رنگی رنگی و شاد باشه

کاش همه خوشحال باشیم



نظرات 2 + ارسال نظر
بانوجان سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 13:35 http://banoojan.blogsky.com

مبارک باشه مهندس جان

ممنونم بانو جان

محمد سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 02:49 http://donyaeebenameman.blogsky.com/

مهندس تریتون مبارک باشه
مام اینجا همدیگه رو همیشه مهندس خطاب میکنیم. البته خیلیامون مثل من کلا ریاضی هم نخوندیم ولی بستگی داره. مثلا اگه کسی خیلی سوتی بده دکترم بهش میگن! بعد اگه خییلی دیگه خفن باشه میگن پرفسوور!
ولی مهندس تر تا خالا نداشتیم. شاید اونم بعدا بیاریم

ممنون
ایشالا قسمت شما بشه مهندس تر بشین ببینین چقد خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد