فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

هفتم . انتخاب

سلام

ممنون میشم اگه اتفاقی چشمتون به این پستم خورد نظرتون رو بدونم.

فرض کنید توی موقعیتی هستید که یک نفری هست که شما ازش خوشتون میاد، مطمئن نیستید آدم شماست ولی خب چون دوستتونه و باهاش راحتید یه وابستگی کوچیک احساسی بهش دارید و اون اصلا در جریان نیست و شما رو به چشم یک دوست همجنس خودش میبینه... با وجود اینکه اینو میدونید منتظرید تا شاید یه روز اونم همین حس رو پیدا کنه و پا پیش بزاره

از یه طرف از تنهایی خسته شدید و دوست دارید از تنهایی در بیایید ... در همین موقع یکی دو نفر هم پیدا میشن که بهتون پیشنهاد دوستی میدن! با وجود اینکه آدم های بدی نیستن ولی خب شما احساسی بهشون ندارید...

شما اگه جای من بودید صبر می کردید تا اونی که دوسش دارید شاید یه روز بهتون علاقه مند شه یا میرفتید سمت کسی که دوستون داره؟

ممنون میشم راهنماییم کنید


#شاید_موقت

نظرات 7 + ارسال نظر
ماریا یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 22:51 http://Mankhodamam.blofsky.com

غرور تو یه جاهایی خوبه اما اینجا بنظرم جایز نیست
چون شاید اون هم علاقه مند باشه ولی نتونه بیاد و غرور تو اجازه نده که حداقل تو بری جلو. بعدشم حداقل اگه نداشت دوست داراتو از دست نمیدی
بنظر من بلاتکلیف بودن مزخرف ترین چیز تو زندگی من حاضرم
دنیایی غرور بشکونم ولی منتظر و بلاتکلیف نباشم.

بلاتکلیفی خیلی بده...

ماریا شنبه 27 شهریور 1395 ساعت 12:24 http://Mankhodamam.blofsky.com

خب من کاملا منطقی میگفتم که تو این دوستی علاقه مند شدم و نظرش را میپرسیدم اگه علاقه مند بود که هیچ اگه نه کاملا خطش میزدم از زندگیم و میرفتم سراغ کسی که دوستم داره.

خب من برام مهمه که غرورمو حفظ کنم
اصلا مغرور نیستم ولی اگه بگه بهم علاقه ای نداره همه چی بهم میریزه توی زندگیم ...

پسرلَکه ای سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 22:47 http://stainboy.blogsky.com

:(

پسر لکه ای سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 01:58 http://stainboy.blogsky.com

آهان پس فقط به چشم یه دوست همجنس میبینه... بلد نیستم دیگه :D
راستی لینکی

آره دیگه
ممنون :)
لینکت میکنم

پسر لکه ای سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 01:48 http://stainboy.blogsky.com

خب همون دیگه مثلا هر وقت تنها شدی ازش بپرس که فلانی تو ازم بدت میاد؟
بعد مثلا میگه نههه اواا این حرفا چیه..
بعد تو بگو که یعنی اگه پسر بودی حاضر میشدی تا آخر عمر باهام زندگی کنی؟؟
اگه گفت آره بگو یعنی دوسم داری؟؟؟
در همین حد بلدم دیگه..

پسر که هست :)) ینی چی اگه پسر بودی :))))
من منگلم از پس گفتن همینا هم برنمیام

شیدایی سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 01:18

من می رفتم جلو
رک بهش می گفتم دوستت دارم
بقیه اش مهم نیس که چی می شه
اما مهم اینه که تلاش خودمو کرده بودم

اگه دوستی ساده ای که بینمون هست هم خراب بشه چی؟

پسر لکه ای سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 00:04 http://stainboy.blogsky.com

همین اتفاق توو دوران دبیرستان واسه من افتاد ولی من بهش گفتم که دوستش دارم و همه چی خراب شد البته خودم خرابش کردم.
متاسفانه من به هر کی هر حسی دارم فکر میکنم اونم به من همین حسو داره..
ببین خب بستگی داره اونی که دوستت داره تو چقد دوسش داری..
اگه در حدی هست که بتونی تحملش کنی پس نباید از دستش بدی البته باید خیالتم راحت کنی..
به نظرم یه جوری نامحسوس از اونی که دوستش داری بپرس اونم دوست داره؟ اگه گفت نه رلش کنو برو سمت اونی که دوستت داره..
نزار دوتا رو باهم از دست بدی..

چجور نامحسوسی باید بپرسم؟؟ من فقط بلدم محسوس کار کنم :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد