فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

بیست و هفتم. خوشبختی

از صبح داره برف و بارون میاد...

میتونم درگیری های ذهنی زیادی داشته باشم... به پروژه ای فکر کنم که سه روز دیگه باید تحویلش بدم و هنوز کاری براش نکردم... ولی نه...

لب تابمو آوردم نشستم روی میز لب پنجره؛ پنجره رو نصفه باز کردم و جلوش عود روشن کردم با عطر برف پاییزی... نسیم خنک از پنجره میاد تو و بوی تازگی رو توی تمام خونه پخش میکنه ... چایی داغمو گذاشتم کنار دستم و به بخاری که ازش بلند میشه نگاه میکنم... آهنگ جدید پویا (احساس) رو دانلود کردم و با صدای کم بهش گوش میدم... مگه خوشبختی چیه به جز همین چیزای ساده :)

حالا تو هی نباش توی این خوشبختی های ساده ام ... من که خوبم ! دیگه بود و نبودت چه فرقی میکنه؟

نظرات 1 + ارسال نظر
مرد متاهل جمعه 8 بهمن 1395 ساعت 21:40 http://khaneh1.blogsky.com/

قشنگه . موفق باشید

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد