فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

سی و پنجم. به او

سلام

منو که یادت هست؟؟ یه زمانی نیمه ی گمشده ات بودم و یه دل نه صد دل عاشقم بودی.. میگفتی بدون من نمیتونی...

اما الان...به نظرم تو خوب از پسش براومدی... همینکه دیگه عکسای اینستامو چک نمیکنی نشون میده هیچ جای زندگیت نیستم دیگه احتمالا... بهم فکر نمیکنی هیچ وقت... یا اگه بهت بگن " الهه" کلی باید فکر کنی تا یادت بیاد الهه کیه! شایدم هیچ وقت یادت نیاد :)

یادته یه بار شروع کردی و برام قصه خودمونو گفتی؟ ولی هیچ وقت قصه رو تموم نکردی! احتمالا میدونستی تحمل شنیدن آخرشو ندارم که هربار ازت خاستم برام بقیه شو بگی ؛ یه جوری بحثو عوض کردی...

میبینی من  الان کجای آخر قصه رسیدم و تو کجایی؟؟


پ ن : اگر برای ابد

هوای دیدن تو

نیافتد از سر من چه کنم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
miss_love چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 18:44 http://top700.ir

برایتان موفقیت توام با سر بلندی آرزومندم
شما هم به من سر بزنید واقعا دست گلتون درد نکنه،تشکرررررررررر
965168

سلام
ممنون
حتما میام وبلاگتون :)

محمد چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 18:42 http://shendabad-amuz.blogsky.com/

سلام وب خوب و زیبایی دارین
اگه صلاح دونستین از وب بنده هم دیدن فرمایید

سلام
ممنون
حتما سر میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد