فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

سی و هفتم. عجب رسمیه...

یه نفرو راه میدی بیاد تو خونت... بهش آب و غذا میدی ؛ هرچی پول داری خرج میکنی که غذای مورد علاقه شو براش بگیری؛ چون مهمونه بهش احترام میزاری... بعد میشه قضیه کنگر خورده و لنگر انداخته ... چرا نمیره؟ خسته شدم ازش :|

نظرات 2 + ارسال نظر
پرپری یکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت 03:45

اوه اوه مهمونای اینجوری خیلی رو اعصابن :)))

خیلییی :)))

miss_love جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 14:00 http://eshgh70.tk/

برایتان موفقیت توام با سر بلندی آرزومندم
شما هم به من سر بزنید واقعا دست گلتون درد نکنه،تشکرررررررررر
65168

ممنون
حتما سر میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد