فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

تبلیغات؟؟

همیشه تبلیغات خیلی رو یاعصابم بوده

از بچگی که یهو وسط سریال پیام های بازرگانی میداد و کلی باید صبر میکردیم تا دوباره سریال و برنامه مورد علاقه مو ببینم خیلی بیزار بودم از پیام های بازرگانی

وقتی وارد فضای مجازی شد که دیگه خیلی بدتر بود

مثلا موجی که توی فیس بوک و بود و پول میگرفتن و تبلیغ میکردن که  فلان پیج فلانه و فلان... بابا اگه خودمون دلمون میخاست که به پیجه سر میزدیم

یه اینستا که یه پیج رو فالو میکنیم بعد شب میخابیم صبح بیدار میشیم میبینیم یه متر پست به صورت کیلویی و برای تبلیغات گذاشتن... نتیجه اش بلاک کردن اون پیج میشه خب

حالا هم توی کانالای تلگرامی که مثلا میگه "عمه ی مرحومه مامان بزرگ دوست خاله ی کوچیکم فلان کارو کرده همه ازش پرسیدن از کجا یاد گرفتی...." خب داداش کسی اگه دنبالش باشه فک نمیکنی خودش بیاد کانالتو پیدا کنه؟؟

حالا از همه رو اعصاب تر هم همین اس ام اس های تبلیغاتی هستن که میگه فلان جا نمایشگاه فلانه! یا فلان محصول رسیده و فقط آقایون تماس بگیرن! حداقل کاش وقتی دیتا بیس میگیرفتن بر اساس تفکیک جنسیت یا شغل یا همچین چیزی میدادن که مزاحم بقیه نشن!

تبلیغات هات اسپات رو نگم براتون که از وقتی کانکت میشه دو دیقه یه بار میاد رو صفحه گوشی و میگه بیا join شو و fit شو! 

من اگه fit بشو بودم که الان باربی بودم قربونت برم!!!!

حالا اینجا هم تبادل؟؟؟؟؟؟ بابا دست از سر کچل من بردارین بخدا من سرم فقط تو کار خودمه نه میخاام کسی برام تبلیغ کنه نه برای کسی تبلیغ میکنم!!!


اعصاب نمیزاریییییناااااااااااااااااا

کاش یکی دلداریم میداد یکم آروم میشدم!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
t یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 15:05

اروم باش عزیزم و از سایفون استفاده کن :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد