فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

نامه سوم

محبوب من! آلفرد!

هر ساعتی که در فراغ شما سپری میشود همچون قطره ای زهر است که در جام زندگی من فرو میریزد و من ناگزیر به نوشیدن آن هستم.

ساعت هاست که از شما بی خبر مانده ام. شما را چه میشود؟ آیا دلتنگ من نمیشوید؟


دوستی میگفت تنها 21 روز اول سخت است و اگر این همه روز را دوام بیاورم بقیه اش بدون شما مثل آب خوردن از گلوی من پایین میرود.امروز که روز دوم است و من در نهایت دلتنگی خود به سر میبرم، مانده تنها 19 روز که شما را برای همیشه هضم کرده و دیگر دلتنگی و بیقراری نکنم.

به یاد شما آهنگ های نامجو را گوش میدهم و کلمه به کلمه ی آن ها را حفظ کرده ام.

دارم باور میکنم که دیگر نیستید...


ارادتمند

معشوقه ی دلخسته ی شما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد