فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

آخر الزمان

به نظرم که آخرالزمان شده!

آسمون سولاخ شده داره هییییی بارون میاد

بسه دیگه بابا

باید بریم ببینیم کودوم فرشته ی خدا آب زیاد خورده که حالا وایساده بالای سر ما مثانه هاشو خالی میکنه!

الان داشتم یه فیلم میدیدم اسمش آخرالزمان بود (apocalypto 2006) ربطی به آخر الزمان نداشت ولی چندش ترین فیلمی بود که تا الان دیدم از لحاظ خون ریزی و کشتن و ... خلاصه که اگه دوس داشتین ببینیدش!

بعدش به این فکر افتادم که آخرالزمان واقعا چه شکلیه!

مثلا ممکنه قحطی بشه آدما بیافتن به جون هم و همش جنگ و .... باشه و یا یه بیماری واگیردار بیاد و بیافته به جون همه و ...

خیلی چیزای مختلف به ذهنم رسید که هیچ کودوم هم خوب و جالب نبودن! 

بعدش خیلی خوشحال شدم که احتمالا ولی آخرالزمان میشه زنده نیستم و مثلا مجبور نیستم سفینه کرایه کنم و برم روی کره های دیگه زندگی کنم! :)) تخیلاتم زیادی به کار افتاده!


حالام نشستم پای پروژه ام و با آهنگ "یار مرا" نامجو دارم صفا میکنم ^___^

حال دلم خوب نیس ولی دارم توی راه خوب بودن میندازمش!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد