فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

دلسرد شدم

داشتم فک میکردم، دیدم آدمی که دوسش دارم درسته که کنارم حضور فیزیکی داره، ولی عملا هیچ کودوم از نیازهایی که دارم رو برآورده نمیکنه!

وقتی ناز میکنم فوری اخم میکنه و میگه لوس نشو

وقتی کلافه و بی حوصله ام اخم میکنه و فقط میگه خوب باش

وقتی تنهام، کنارم نمیمونه و میره تا تنهاییم بیشتر بشه

وقتی احساساتی میشم زود میگه جمع کن خودتو

وقتی ناراحتم هم کلن توجهی نمیکنه

این دوست داشتن چه سودی برای من داره؟ چی داره بهم میرسه که جونم در بره بازم میگم دوسش دارم؟

دوسش دارم واقعا؟؟


یه چیزای خیلی بیشتر از اینا رو آقای پ بهم میداد! همیشه بهم توجه میکرد، همیشه کنارم بود، همیشه وقتی میخاستم منو میبرد بیرون.

همیشه مراقبم بود، همیشه هوامو داشت....

چرا وقتی بهم پیشنهاد داد بهش گفتم نه؟

که ثابت کنم اونی که دوس دارم رو دوس دارم؟؟ بچه بازیه مگه؟


یا من دارم زیادی لوس بازی در میارم و توقع زیادی دارم ازش

یا اون زیادی بهم بی توجهه و واقعا باید کنار بزارمش

کاش یکی بود میتونست کمکم کنه از وضعی که توش گیر کردم نجات پیدا کنم

دیگه چیکار باید براش میکردم که بهم توجه کنه و دوسم داشته باشه؟ هیچی کم نذاشتم ولی بازم همه چی تو زندگیم کمه :(

جای همه چی توی زندگیم خالیه

کاش شریک زندگیم آدمی باشه که بهم توجه کنه

نزاره کمبودی رو احساس کنم

همش باعث میشه دلسرد بشم

دیگه نخامش....

کم کم باید رابطمو کم کنم؟

خود خدا هم بیاد پایین بهم میگه دختر تو خیلی احمقی که داری این شرایطو تحمل میکنی

ولی من همش امید دارم یه روزی همه توجهش برای من باشه

یه روزی بجای اینکه من دنبالش باشم و پی ام بدم هی بهش، جاهامون عوض بشه!

یه چیزی هم از درونم میگه دخترجان خیال الکی میکنی، هیچ فاییده ای نداره نشستن منتظر این آدم....

:(

:(

:(

:(

یکیتون راه چاره ای واسم نداره؟

نظرات 3 + ارسال نظر
شتیکِ سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 13:51 http://stike.blogsky.com/

چی باعث شده که نشه؟

رفتار متقابل اون

شتیکِ سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 09:22 http://stike.blogsky.com/

ای واای
که اینطوز!
نمیگم رو حرف من تصمیم بگیرید، اما قطع به یقین این رابطه، رابطه‌ی شما نیست. خودتونو نجات بدید. تمومش بکنید.

خیلی سعی کردم
نشده

شتیکِ دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت 16:55 http://stike.blogsky.com/

اگه راه دیگه‌ای خودت سراغ نداشته باشی، من میگم همین حرفارو به خودش بگو
بگو اینجوری‌ام..چه باید کرد؟

گفتم تقریبا
یه سری حرفایی در جواب گفت که نمیدونم اشتباهه یا درست
مثلا دائما اصرار داره که ما دوست معمولی هستیم در صورتی که رابطمون اصلا در حد دوتا دوست معمولی نیست و میگه اگه نمیتونی اینو بپذیری میتونیم باهم نباشیم
بعد تا من میام یکم سعی کنم و بزارمش کنار خودش میاد سمتم و دوباره همه چی از اول ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد