توی یکی دو روز گذشته هرروز داره به شمار دوستام اضافه میشه.
احساس خوبی دارم. نه که خوشحال باشم ها! نه! ولی میبینم دارم از پس زندگی بر میام.
--------
چند روز پیشا زنگ زدم خونه دیدم مامانم ماسک گذاشته و از بقیه با فاصله نشسته و یهو گفت کرونا دارم! دلم هرررری ریخت که چه خاکی به سرم بریزم من
خدا رو شکر حالش خوبه و فقط مشکل تنفسی به خاطر استفاده زیاد از الکل و وایتکس بوده! توی همه چی زیاده روی میکنه دیگه
--------
آلبوم جدید نامجو! آلبوم جدید نامجو چقده خوبه آخه لامصب
هرروز اومدن و برگشتن توی مسیر (۲ ساعت از روز میشه) همش دارم آهنگاهشو گوش و میدم و هردفه میرسه به تیکه ی «روح چه مستهلککم» بغض چنگ میزنه ته گلومو
--------
باید تمرکز کنم
بیشتر