فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

من و دنیل

میخوام تا جایی که میتونم توی این پست از شوک هایی که استادم واسم ایجاد کرده بنویسم :)

هر سری هم سعی میکنم آپدیشت کنم.


1. ما پای سیستم منتظر تا آقا بیان کلاس آنلاین تشکیل بدن. یهو پیام میزنه که دارم با پسرم کشتی میگیرم. چند دقیقه دیگه میام :))


2. رفته بودم خرید که جو پرک بگیرم واسه سوپ. یهو دیدم واینا آف خورده و گفتم بزار چنتایی بردارم. سبد خریدم پر از واین شده بود و یه بسته جو پرک و رفتم توی صف ایستادم که حساب کنم. استادم نفر جلویی من توی صف بود :)) یهو برگشت و یه نگاهی به سبد خریدم انداخت و یه نگاه "عجب دانشجوی دائم الخمری گرفتم" به من کرد.


3. داشت راجب ساعت کلاس بعدی صحبت میکرد. بهش گفتم اگه میشه نیم ساعت دیرتر شروع کنیم. من تا اون موقع کلاس فرانسه دارم. گفت اشکال نداره ما هرکاری بخاطر فرانسوی میکنیم. حتی کلاسو کنسل میکنیم!

نظرات 2 + ارسال نظر
پسر لکه ای جمعه 5 اردیبهشت 1399 ساعت 05:45

خیلی رو مخی. سالی یه بار پست میزاری.

ببخشید آخه خیلی درگیریام زیاده :)
چیز خاصی واسه تعریف کردم ندارم اینجا همش قرنطینه اس :)

شیرین جمعه 29 فروردین 1399 ساعت 05:38

میگم شما احتمالا رشته ات گرافیک نیست ؟

خیر جانم :)
من مهندسی هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد