فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

یکم

از این لحظه به بعد میخوام برای نوشته های وبلاگم شماره بزنم

دوست دارم اگه چندین سال دیگه من بودم و این وبلاگ بود و خواننده ای هم در کار بود؛ به شمارگان پستام نگاه کنم و بگم وااای ینی من این همه حرف واسه زدن داشتم؟!


امروز واسم روز شلوغی بود، روزای شولوغ تنهایی کمتر احساس میشه. کار خاصی انجام ندادم اما همین که به کارای روز مره ام رسیدگی میکنم انگار دارم قدمای خیلی بزرگی واسه زندگیم برمیدارم. دارم واسه ثبت نام ارشد آماده میشم و واااویلا اگه پس فردا نتایج بیاد و جایی قبول نشم