-
چهل و دوم . در ادامه...
چهارشنبه 27 بهمن 1395 17:03
در ادامه ی انتهای یادداشت قبلی باید به اطلاعتون برسونم که هروقت از ساعتی که باید میخابیدید، گذشت؛ دیگه نخابید!!!! نتیجه اش این میشه که دیگه صبح بیدار نمیشید و به کلاستون نمیرسید :))
-
چهل و یکم. چه کنم؟
چهارشنبه 27 بهمن 1395 02:07
فکر کن هوا اینقدر سرده که احساس میکنی استخونات هم دارن یخ میزنن! کلی لباس گرم پوشیدی، کلاه بافتنی زدی سرت، شال گردنتو محکم پیچوندی دور گردنت و تا دماغ رفتی توش که یخ نزنی، دستاتو گذاشتی توی جیبت و داری آروم آروم میری تا برسی خونه... یهو ... یکی داره میاد سمتت که خیلییی شبیه اونیه که یه زمانی خیلی دوسش داشتین و حالا...
-
چهل. دوست
دوشنبه 25 بهمن 1395 01:01
یه چیزی که برام مشخص شده اینه که من آدمیم که محیط اطرافم زیاد روم اثر میزاره، شاید خیلی از ماها اینجوری باشیم البته. محیط اطراف منظورم دوستامه، تاحالا به این فکر نکرده بودم که دوست هامو باید چجوری انتخاب کنم ! چه معیارا و ملاکایی برای یه دوست خوب مناسبه، مثلا شاید یکی بگه مودب باشه، یکی بگه اهل مطالعه باشه؛ یکی بگه...
-
سی و نهم . امید
یکشنبه 24 بهمن 1395 21:58
فقط کافیه خودمون بخاییم که بتونیم همین الانمونو متحول کنیم! یه تصمیم درست؛ یه حال خوب... پیش به سوی روزای عالی
-
سی و هشتم. دل
یکشنبه 24 بهمن 1395 01:35
دل موجود به شدت خری است! همیشه بی موقع تنگ میشه! برای عشق سابق؛ برای پدر؛ برای مادر؛ برای خونواده... احتمالا از فردا یه برنامه جدید برای زندگیم پیاده کنم! کتاب "چشم هایش" رو گرفتم که بخونم؛ نت رو باید کمرنگ تر کنم توی روزهام! س ی گ ا ر رو کمتر کنم! دوباره به آغوش گرم رژیم برگردم! بیشتر تمرکزمو بزارم روی...
-
سی و هفتم. عجب رسمیه...
جمعه 22 بهمن 1395 12:17
یه نفرو راه میدی بیاد تو خونت... بهش آب و غذا میدی ؛ هرچی پول داری خرج میکنی که غذای مورد علاقه شو براش بگیری؛ چون مهمونه بهش احترام میزاری... بعد میشه قضیه کنگر خورده و لنگر انداخته ... چرا نمیره؟ خسته شدم ازش :|
-
سی و ششم. به او 2
پنجشنبه 21 بهمن 1395 19:40
وقتی رفتی انقدر دوستت داشتم که برات از خدا خوشبختی و خوشحالی و رسیدن به آرزوهاتو بخام ... دعا کنم عاشق شی و زندگی رویایی و خوبی داشته باشی... شغل و درآمد خوبی داشته باشی... نفر بعد از من خیلی برات بهتر باشه و بهترین حسای دنیا رو باهاش تجربه کنی ... الان که خیلی وقت از رفتنت میگذره هنوزم چیزی بجز همینا برات نمیخام :)...
-
سی و پنجم. به او
چهارشنبه 20 بهمن 1395 16:46
سلام منو که یادت هست؟؟ یه زمانی نیمه ی گمشده ات بودم و یه دل نه صد دل عاشقم بودی.. میگفتی بدون من نمیتونی... اما الان...به نظرم تو خوب از پسش براومدی... همینکه دیگه عکسای اینستامو چک نمیکنی نشون میده هیچ جای زندگیت نیستم دیگه احتمالا... بهم فکر نمیکنی هیچ وقت... یا اگه بهت بگن " الهه" کلی باید فکر کنی تا...
-
سی و چهارم.
سهشنبه 19 بهمن 1395 04:04
مطمئنا خیلی از کارایی که میکنم از طرف جامعه تایید شده نیست... اینکه یه پسر غریبه رو به راحتی راه بدم توی خونه و باهاش مسالمت آمیز زندگی کنم ... فیلم ببینم! یا درس بخونم! یا مثلا اینکه سیگار بکشم و ... ولی خب منه واقعی همیناست همین چیزاس که منو میسازه ... پ ن : ریتالین خوردم... دارم از خودی که دوسش دارم دور میشم
-
سی و سوم.
پنجشنبه 14 بهمن 1395 08:29
چیزای زیادی توی سرم هست که شاید نتونم همشو اینجا بنویسم.... اینکه شب تا صبح بشینم باش صحبت کنم شاید برام خسته کننده نباشه، اما اینکه همیشه کم میارم توی صحبت کردن و بحث کردن برام ناراحت کننده اس من هیچ وقت به هیچ کودوم از اتفاقای اطرافم نگاه منطقی نداشتم ؛همیشه از همه چیز گذشتم و خیلی وقتا پشت خیلی از رفتارام دنبال...
-
سی و دوم.
سهشنبه 12 بهمن 1395 23:42
یه چیزی میگم آویزه گوشتون کنید ... هیچ وقت کاری نکنید که کسی نسبت به خودش احساس بدی داشته باشن دلشونو نزارید بشکنه بعد وقتی باهاشون میخندین مراقب آدمای دوس داشتنی زندگیتون باشین از دستشون بدین دیگه به دست آوردنشون سخته
-
سی و یکم.
سهشنبه 12 بهمن 1395 15:09
چقدر بده که اینقدر خوبه....
-
سی ام. اینجاس
سهشنبه 12 بهمن 1395 02:47
چند وقته که بهش اجازه دادم بیاد تو زندگیم، ولی فکر کنم اون منو توی فرند زونش (Friend Zone) قرار داده! خیلی دوسته باهام. یه وقتاییم بهش اجازه میدم بیاد خونه پیشم. البته خودش خوب میدونه که باید حد و مرز رو رعایت کنه :) نشستیم روی دوتا صندلی لب پنجره باهم سیگار کشیدیم و داشتیم فیلم میدیدیم، یهو دیدم نشسته خوابش برده :)...
-
بیست و نهم. پراگرس!!!
دوشنبه 11 بهمن 1395 06:49
احتمالا توی این برهه زمانی از زندگیم سیمرغ طلایی خوشحال کننده ترین لحظه تعللللق میگیره به دقیقا همون لحظه ای که ارور های کدت رو رفع میکنی خوووووب و خوشحالم مثل هوای این روزای تهران
-
بیست و هشتم
دوشنبه 11 بهمن 1395 02:52
بعضی وقتا باید به جای ضعفا به نقاط قوت خودمون نگاه کنیم تا به خودمون روحیه بدیم. بعضی وقتا هم دقیقا باید روی ضعفامون تمرکز کنیم تا اونا رو بهتر بشناسیم و بتونیم یه جوری برطرفشون کنیم. اما از همه مهم تر اینه که اینی که الان هستیم رو بپذیریم و کاملا خودمونو شناسایی کنیم. بدونیم کجاها داریم کم میزاریم و کجاها داریم زیاد...
-
بیست و هفتم. خوشبختی
جمعه 8 بهمن 1395 20:57
از صبح داره برف و بارون میاد... میتونم درگیری های ذهنی زیادی داشته باشم... به پروژه ای فکر کنم که سه روز دیگه باید تحویلش بدم و هنوز کاری براش نکردم... ولی نه... لب تابمو آوردم نشستم روی میز لب پنجره؛ پنجره رو نصفه باز کردم و جلوش عود روشن کردم با عطر برف پاییزی... نسیم خنک از پنجره میاد تو و بوی تازگی رو توی تمام...
-
بیست و ششم. ثبات!
جمعه 10 دی 1395 21:39
وقتی دانشگاه تعطیل بود و تابستان بود و فلان هی میگفتم کاش زودتر مهر بشه و تموم شه این همه بیکاری و فلان! حالا که رسیدم به قسمت سخت پایان ترما میگم کاش اون موقع نمیگفتم کاش زودتر مهر بشه و دانشگاه باز بشه و فلان! چرا ثبات ندارم خب :))) هنوزم نمیدونم اینجوری باشه سرگرم باشم شولوغ باشم بهتره یا اونجوری باشه و خلوت باشم!...
-
بیست و پنجم .
چهارشنبه 8 دی 1395 22:32
احتمالا برای همه شما پیش اومده که آدم هایی که توی زندگیتون عزیز بودن و هستن رو از دست بدین... وقتی صحبت از دست دادن عزیزی رو میکنم فکرتون نره پیش آدم های نزدیکی که فوت کرده ان یا عشق هایی که منجر به جدایی شدن دوست هایی رو در نظر بگیرید که روزگار دیگه اجازه نداده داشته باشیدشون :) دوست هایی که هزار تا خاطره خوب و بد رو...
-
بیست و چهارم.
سهشنبه 7 دی 1395 23:59
یه چیزی میگم که دیگه خیلی تکراری شده ولی هیچ وقت قدیمی نمیشه! فرا رسیدن ایام امتحانات رو به همه دانشجوها و غیر دانشجوهای عزیز تسلیت عرض میکنم :)) داشتن سه تا امتحان سخت پشت سر هم قراره منو بیچاره کنه ولی من کنار نمیکشم :)) همچنان پر قدرت درسامو میخونم کریسمستون هم مبارک :) عه عه عه دیدین اخبار اونایی که توی قبرستون...
-
بیست و سوم .
جمعه 3 دی 1395 01:13
چقد خوبه تغییرات اخلاقی و رفتاری خودم رو کاملا حس میکنم لذت میبرم از خوندن و یاد گرفتن چیزای جدید... خوبه چقد همه چی دلتون آب اگه واسه شما خوب نیس :)))))
-
بیست و دوم. یلدا
چهارشنبه 1 دی 1395 22:56
خیلی خوبه یه قسمتی از یلداتو با اونی بگذرونی که حس خوبی بهش داری... از کنارش بودن خوشحالی و دوس داری وقت بیشتریو باش بگذرونی... بری باهاش آش بخوری و بعدش با خوشحالی کنارش باشی و شیرینی بخورین باهم ... و بعدش که ازش جدا شدی یادت بیاد اون آدم برات فقط یه دوسته و یهو دلت میگفت کاش میشد بیشتر از یه دوست باشه... هنوز بین...
-
بیست و یکم. خارجیا
دوشنبه 29 آذر 1395 00:40
این خارجیا چرا اینقد زورشون میاد علمشونو به اندازه یک سر سوزن پخش کنن؟ ینی چییی هر سایتی میرم کتاب دانلود کنم میگه یور کانتری ایز بلاکد! الان نمیدونم مشکل از کانتریه منه یا مشکل از بخیل بودن اونا :))) یه سولوشن ساده که این حرفا رو نداره آخه عزیز من
-
بیستم. فاز چیه؟
یکشنبه 28 آذر 1395 03:12
این پسرایی که توی اینستا میان دایرکت و بدون دیدن هیچ عکسی از آدم و مهم تر از اون بدون دونستن اخلاق آدم ادعای عشق و عاشقی میکنن و نقش عاشق دل خسته رو بازی میکنن، تازه وقتی باهاشون جدی برخورد میکنی دلشون میکشنه و شکست میخورن و تهدیدت میکنن که معتاد میشم و این داستانا فازشون چیه؟؟؟؟ ناموسن یکی با رسم شکل برای من اینو...
-
شروع دوباره دارم؟
یکشنبه 28 آذر 1395 01:20
به نظرم باز خیلی وقته سر نزدم وبلاگم! دقیقشو نمیدونم ولی شاید یه ماه، برای جایی که دوسش داشتم و توش احساس خوبی داشتم به نظرم زیاده :) بیشتر وقتمو اینستا پر میکنه که اصلا نمیشه آدم توش حرف دلشو بزنه! هرچی کپشن میزنی یا یکی به خودش میگیره یا هم میان میگن آخی! شکست عشقی خوردی؟ یا نگرانی های دائمی مادرم که با دیدن پستام...
-
بعد از مدت ها...
پنجشنبه 20 آبان 1395 23:00
به نظرم وقت زیادی میشه که پست نزاشتم اینجا و اصلا سر نزدم از بس گرفتار بودم و مشغله ام زیاد شده بود. توی این چن وقته حسابی از خجالت درسا در اومدم و میرم به سمت اینکه شنبه اولین میان ترمم رو بدم. یه دکتر تغذیه هم که بهم معرفی شده بود رفتم و یه رژیم نه چندان سخت بهم داد و دو هفته اس که باهاش خوب پیش رفتم و کاهش وزن خوبی...
-
شماره یادداشت یادم نمیاد!
شنبه 10 مهر 1395 22:28
روزام خیلی از روزمرگی درومدن! قبلا از بیکاری یادم نمیومد فردا چند شنبه اس و الان از شدت درگیریهای روزمره نمیدونم فردا چند شنبه اس! چرا آخه تعادل ندارم
-
نوزدهم . افراد
سهشنبه 6 مهر 1395 00:18
همین الان نشستم یه لیست روی کاغذ نوشتم از آدمایی که یه زمانی تو زندگی برام خیلییی عزیز بودن و به هر دلیلی یا به خاطر هر اتفاقی از دستشون دادم و دیگه هیچ رد و نشونی ازشون توی زندگیم نیست :) 9 نفرن و فکر کنم در شرف 10 نفره شدن باشن! بعضیاشون چقدر خاطره خوب برام گذاشتن با رفتنشون و بعضیاشون چقدررر خودشونو بی ارزش کردن و...
-
هجدهم. منه دلتنگ
شنبه 3 مهر 1395 11:22
یه وقتایی هم هست که انگار غصه تموم دنیا تو دلم جمع شده! دلتنگ اونیم که انتظار دارم بیاد و هیچ وقت نمیاد! غصه تنهاییامو دارم غصه بی حوصلگیام خیلی سخته گذروندن روزایی که خودتم ندونی چته و هدفت چیه! من گم شده ام یا تویی که پیدا نمیشوی؟! حالت یه وقتایی خوبه خوبه خوبه یهو پلک میزنی میبینی همه خوبیش رفته ! چیزی که واست...
-
هفدهم . بی عنوان
پنجشنبه 1 مهر 1395 01:54
جهت ثبت در تاریخ عرض مینمایم : "بیرون رفتن با دو کفتر عاشق خر است" خدایا این چه زندگی ایه به من عطا کردی !!!!!
-
شونزدهم . بی ثبات
چهارشنبه 31 شهریور 1395 17:51
یه وقتای خیلی زیادی هست به خودم و حالم که نگاه میکنم نشونه های بی ثباتی شخصیتیم بدجوری غوغا میکنن! همین دیروز بود که اون همه انرژی داشتم و سرحال بودم! الان بدجور خسته شدم و احساس میکنم دلم میخواد تنها باشم! اصن یکی از ویژگی های اخلاقی بدم همینه که وقتی وارد یک جمعی میشم یک ساعت اولش خوشحالم و حالم خوبه ولی رفته رفته...