فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

بیست و ششم. ثبات!

وقتی دانشگاه تعطیل بود و تابستان بود و فلان هی میگفتم کاش زودتر مهر بشه و تموم شه این همه بیکاری و فلان!

حالا که رسیدم به قسمت سخت پایان ترما میگم کاش اون موقع نمیگفتم کاش زودتر مهر بشه و دانشگاه باز بشه و فلان! 

چرا ثبات ندارم خب :)))

هنوزم نمیدونم اینجوری باشه سرگرم باشم شولوغ باشم بهتره یا اونجوری باشه و خلوت باشم!


هرچی هست خدا بخیر بگذرونه :))))

بیست و پنجم .

احتمالا برای همه شما پیش اومده که آدم هایی که توی زندگیتون عزیز بودن و هستن رو از دست بدین... وقتی صحبت از دست دادن عزیزی رو میکنم فکرتون نره پیش آدم های نزدیکی که فوت کرده ان یا عشق هایی که منجر به جدایی شدن

دوست هایی رو در نظر بگیرید که روزگار دیگه اجازه نداده داشته باشیدشون :) دوست هایی که هزار تا خاطره خوب و بد رو ریختن توی کوله پشتیشون و چمدونشونو بستن و رفتن یه جای خیلی خیلی خیلی دور...

دوستایی که شاید قبلا روزها باهم زندگی کردین، گردش رفتین، پارک رفتین، کوه رفتین، خرید رفتین... باهم کلی خاطره ساختین و حالا که دلتون میخاد تکرار بشن اون خاطره ها هیییچ کودومشون نزدیکتون نیستن که بتونین خاطره هاتونو دوباره بسازین :)

بلادهای غربیه کفر حتی دوستای ما رو هم ازمون میگیرن :) کاش هیچ وقت نمیرفتین، هیچ کودومتون :(


بیست و چهارم.

یه چیزی میگم که دیگه خیلی تکراری شده ولی هیچ وقت قدیمی نمیشه! 

فرا رسیدن ایام امتحانات رو به همه دانشجوها و غیر دانشجوهای عزیز تسلیت عرض میکنم :))


داشتن سه تا امتحان سخت پشت سر هم قراره منو بیچاره کنه ولی من کنار نمیکشم :))  همچنان پر قدرت درسامو میخونم


کریسمستون هم مبارک :)


عه عه عه

دیدین اخبار اونایی که توی قبرستون میخابیدن و بیرونشون کردن؟؟ دیدین؟ دیدین؟؟


شتتتت برقا رفت :|

------------------

صبر نماییدیم برقا بیاد بعد پست بگذاریم :))



بیست و سوم .

چقد خوبه تغییرات اخلاقی و رفتاری خودم رو کاملا حس میکنم 

لذت میبرم از خوندن و یاد گرفتن چیزای جدید... 

خوبه چقد همه چی 

دلتون آب اگه واسه شما خوب نیس :)))))

بیست و دوم. یلدا

خیلی خوبه یه قسمتی از یلداتو با اونی بگذرونی که حس خوبی بهش داری... از کنارش بودن خوشحالی و دوس داری وقت بیشتریو باش بگذرونی...

بری باهاش آش بخوری و بعدش با خوشحالی کنارش باشی و شیرینی بخورین باهم ... 

و بعدش که ازش جدا شدی یادت بیاد اون آدم برات فقط یه دوسته و یهو دلت میگفت کاش میشد بیشتر از یه دوست باشه...

هنوز بین خاستن و نخاستنش شک دارم... البته تقریبا مطمئنم که میخوامش ولی مطمئن نیستم که آیا این کار درسته؟؟


---------------------------------------------


بودن کنار خانواده و دیدنشون بعد از مدتی خیلی حس خوبی میده به آدم صد البته ... یلدای پر از خوراکی های خوشمزه و رژیم شکن  و جمع شولوغ خانواده و %