فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

معضل جدید؟!

هم خونه ایم رو با یکی از دوستای پسری که اینجا داشتم آشنا کردم. حالا پسره هرروز میاد خونه ما و دایما میخان باهم باشن.

نه که حسودیم بشه ها! ولی خب دیگه!

نمیخام بد بشه رابطشون ولی کاشکی منم اینقد راحت میتونستم یه نفرو ادد کنم توی فیس بوک و خودش شروع کنه پیام دادن و ....

اومدم توی اتاق نشستم و هندزفری گذاشتم توی گوشم و دارم سریال میبینم. 

This is us. واقعا خانواده ی خوشبختی رو داره نشون میده که همه بدبختی های دنیا رو داره سرشون میاره. بعد داره میگه که ببینین اینا چقد خوب از پس مشکلاتشون برمیان! واقعنم برام سواله مگه میشه یه خانواده اینقد خوب باشن؟ دیدین سریالو؟ میتونین یکی دو قسمتشو ببینین شاید خوشتون اومد!

سریال خیلی آرومیه اصلن استرس بهم وارد نمیکنه. فقط سعی میکنم ببیم و حداقل یه چیزایی از زندگی اجتماعیشون یاد بگیرم. 

اینکه چطور خانواده ی یه نفر باید با اعتیادش برخورد کنن مثلا.

یه شخصیت خیلی تپل هم داره که از اول داستان باهاش همذات پنداری میکردم :دی

این از اولشم تو فکر رژیم و لاغر شدن و کاهش وزن و کلاس و عمل و .... این جور چیزا بود. بعد سر این جلسه های دورهمی که میرفت با یه پسر تپل آشنا شد و الان در شرف ازدواجن و انگار که دیگه به لاغریشم جدی فکر نمیکنه. منم هروقت با یکی دوست میشم همه چیو میزارم کنار :))

--------------------

چونکه دوباره دو روز پیش با آقای آلفرد کات کردم و ایندفه دیگه بطور جدی جدی هست همه چی- دارم خیلی اذیت میشم.

ولی میدونم چطوری باهاش کنار بیام.

میخام برم سراغ چیزای سخت. میخام روی دوتا چیز خیلی تمرکز کنم.

۱. ظاهرم - مخصوصا کاهش وزن

۲. اخلاقم - هنوز نمیدونم روی این چجوری باید کار کنم چون از نظر خودم ایراد کلیدی ای نداره


ولی خب همین که مراقب خودم باشم و خودمو کنترل کنم چون خیلی سخته واسم بهتره. یکی دو روز سیگار نکشیدم ولی طاقت نیاوردم و رفتم سیگار خریدم و دوباره شروع کردم. ولی به خودم قول دادم یک هفته نوشیدنی الکل دار مصرف نکنم. تا پنج شنبه هفته آینده میشه این یک هفته.

و اینکه توی این یک هفته دارم سعی میکنم دو کیلو از وزنم رو کم کنم. که برای اینکار شروع کردم هرروز میرم میدونم. دیروز ۱۶ دقیقه. امروز ۳۴ دقیقه!!! فک کنم گوشیم اشتباه حساب کرده چون واقعا بعیده من ۳۴ دقیقه دویده باشم.

چایی سبز و دارچین و زنجبیل هم دم میکنم و میخورم. که خب فکر میکنم بهم کمک کنه.

ولی مشکل اصلی اینجاست که هیچ وقت نمیتونم غذامو کنترل کنم. ناهار نسبتا زیاد میخورم. میان وعده فقط چایی میخورم. شام... امان از شام! سری پیش که رفته بودیم والمارت با همخونه ایم یک عالمه پیتزا که آف خورده بود خریدیم و هررررشب داریم پیزا میخوریم! و خب چونکه عاشق پیتزا عم هیچ شکایتی ندارم. ولی فکر کنم برای کاهش وزنم باید سخت تر تلاش کنم. حداقل وعده های غذاییمو با تمرکز بیشتری بخورم (دقیقا منظورم اینه که کمتر بخورم). بنظرتون چیکار کنم اشتهام کم بشه؟ راه حلی دارین؟

قرصای چربی سوز بخرم؟ ایران که بودم یک ماه از یه عطاری ای قرص چربی سوز گرفتم و اشتهام رو صفر مطلق کرده بود. فلذا ۸ کیلو توی همون یک ماه کم کردم. ولی خب الان همه اش برگشته. کاشکی یه راه حل تمیز و قشنگ بهم میگفتین :))

نظرات 4 + ارسال نظر
قصه سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1399 ساعت 16:49

همخونه ایت خوشگله؟ منم خسته شدم از تنهایی. نمیدونم وارد رابطه شدن چرا انقدر آسونه برای بقیه، ولی هیچی هیچ وقت مطابق اون سناریوهایی که من تو ذهنم دارم پیش نمیره

نه خوشکل نه زشت...
واقعا کاشکی میفهمیدم چرا انقد سخته...

پسر لکه ای شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 20:35

واسه چی میخوای لاغر شی؟ آدم لاغر میشه تا کسی خوشش بیاد. مثلا مردم عاشقش شن یا یه شخص خاصی عاشقش شه..
تو که الان سرت خیلی شلوغه. وقت اینجور کارارو داری؟ اینجوری دیگه نمیتونی سریال ببینی یا روی کارات تمرکز کنی..
تنهایی خیلی بده.. ولی واسه کسایی که بیکارن یا نمیدونن چکار کنن.. یا انگیزه ای ندارن..
تو که به قول خودت حتی یادت میره اینجایی هم هست..

نمیخام آدم موفقی باشم که یه جنبه داره فقط

میخام هم توی درسم خوب پیشرفت کنم. هم توی کارام. هم ظاهر جذابی داشته باشم.
دیگه آدمیزاده دیگه :))
از وقتیم اومدم اینجا همش پای کامپیوتر اینام تقریبا ۵ کیلو اضافه تر شده عم
منطقیه یکم ورزش هم داشته باشم خب :دی

ivan شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 17:26

مشروب اشتها رو باز میکنه
استرس و احساس درماندگی باعث میشه از راه خوردن اون مشکلاتو ندید بگیری
الکلی شدی؟سیگاری شدی؟اپلای که درست شده بود تو تلگرام چقد خوشحال بودی
نابود نشی تپل

قول دادم یه هفته مشروب نخورم تا ببینم چطور پیش میره اوضاع

الکلی و سیگاری بودم :))
آره واقعا خوشحال بودم الان دوباره چیز شدم

پسر لکه ای شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 05:22

ینی خارج عطاری نداره؟

شهری که من هستم نداره. و اینکه مطمعن نیستم راه درستی باشه دوباره برم سراغ اون قرصا
یجورایی اعتیاد آور بودن :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد