فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

بازدید کننده

چرا میایین بازدید میکنید ولی نظر نمیزارید؟ روی حالت روح هستید؟ :))


---------------------------------------------------

دیشب وسطای خاب حدودای ساعت 4 اینا بود، با آنچنان دردی از خواب بیدار شدم که فک کردم روحم داره جسمم رو ترک میکنه! یکم به خودم پیچیدم از درد و بقیشو یادم نمیاد فک کنم خابم برد دوباره!

ولی امروز شروع خوبی داشتم! رفتم پارک قیطریه صبح با دوستم بدمینتون بازی و توی راه برررگشت کلی چیز خریدم! یه لیوان خریدم که محفظه داره واسه درست کردن آب طعم دار!

دوستم میگفت دوستش گفته آدما اگه میدونستن لاغر شدن چقد آسونه هیچ وقت اینقد تپل نبودن! بعد اونم ازش پرسیده چطوری؟ اونم جواب داده فقط باید تا جایی که میتونی آب بخوری! منم حالا توی لیوان جدیدم آب طعم دار با نعنای تازه و لیموی تازه درست کردم  که هی بخورم شاید یکم از تپل بودنم کم شه :))

ماهی خریدم

ملون خریدم

پیاز خریدم

کلییییی چیز میز خریدم :)

فردا شاگردام میان ترم دارن! میدونم برم سر جلسه میخان کلی تقلب کنن منم که دلم نمیاد چیزی بهشون بگم! چیکارشون کنم حالااااا

کاش امروز جمعه نبود و چهارشنبه بود تازه

باز فردا باید به استادم گزارش بدم که واسه پروژه چیکارا کردم و باز باید بهش بگم که هیچ کاری نکردم :(


خستگی

این روزا نمیدونم چرا همش خسته ام

شبا 12 میخابم صبا 12 پا میشم ولی بازم پتانسیل خواب دارم

امروز بزرو پاشدم رفتم بانک آینده یه حساب کوتاه مدت باز کردم، بعد یه حسابی هست به اسم آینده ساز سوداش 21 درصد عه! میخاستم آینده سازش کنم گفت باید یه ملیون پول بریزی تو! حاجی من اگه یه تومن پول داشتم بخابونم تو حساب که دنبال سود 21 درصد نبودم :)) چرا اینا دانشجویی حساب نمیکنن با ما!

بعد رفتم هایپر چار قلم چیز بخرم ینی حتی شیشه پاک کن و جوهر نمک و ... هم خریدم! هیچی دیگه! برگشتم خونه دیدم جای کیسه فریزر سلفون خریدم :)) خیلی عصه خوردم

بعد خاستم ناهار درست کنم دیدم هیچی پیاز ندارم تو خونه :( خلاصه که هیچی نتونستم درست کنم!

تلویزیونو روشن کردم زدم شبکه نمایش سه تا فیلم پشت سر هم پخش! الانم که داره اخراجیا 1  میده!

بدجوری وا دادم پای تلویزیون! حالا شام چی درست کنم که پیاز نخاد؟

حالا پروژه ام رو کی انجام بدم؟

حالا کی استراحت کنم؟

نامه آخر!

آلفرده من!

امروز در راه برگشت به خانه خودم را جای شما قرار دادم و فکر کردم اگر من به کسی علاقه مند نبودم و وی چقدر ‍‍پیگیر من میشد من چه حالی میشدم؟ دیدم که بسیار کلافه و عصبی میشدم و همه جوره او را از خود میراندم! اما شما با من صبوری میکنید و بسیار مهربان هستید!

از این رو تصمیم گرفتم دیگر پیگیر شما نباشم و شما را بیش از این با حضور خودم در زندگی شما نیازارم!

از این رو این آخرین نامه ای است که من باب خداحافظی برای شما مینویسم!

مراقب خودتان باشید و خدانگهدار


تا ابد دوست دار شما خواهم بود

با عشق 

الف میم

نامه چهارم

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت آلفرد عزیز!

آلفرد جان ما هرچه بیشتر در فراغ شما ناله میکنیم انگار که به شما منتقل شده و شما از ما دورتر میشوید!

حکیمی میگوید همه چیزهای از دست رفته برمیگردد درست زمانی که یاد بگیریم بدون آن ها زندگی کنیم! نکند شما هم زمانی برگردی که من یاد گرفته باشم بدون شما زندگی کنم؟

امروز سر لنز دوربینتان را که گم کرده بودید پیدا کردم! اما میدانم شما امروز رفته اید یک جدیدش را گرفته اید! مثل حرف همان حکیم! کاش برگردید دنبال من و لنزتان قبل از اینکه بدون شما زندگی کردن برایم آسان شود!

همه استیکرهای قلب حاشیه لب تابم را کنده ام

استیکرهای کیبورد را نیز دانه دانه دارم میکنم تا در فراق شما لب تابم هم ظاهر شادی نداشته باشد!

برگردید!

خواهش میکنم برگردید !


ادامه ی لیست؟

در ادامه امروز میخام فقط بشینم پای پروژه ام

کارایی که باید بکنم ایناس:

فعلا بیخیال بقیه وبسایتم بشم

داده ی 68 نفر رو که قبلا دانلود کردم مرتب کنم  DONE ✔

اول همه رو آنزیپ کنم DONE ✔

فایلای مورد نیازم رو یه جا به ترتیب ذخیره کنم DONE ✔

برای همه ترکتوگرافی رو انجام بدم و ماتریسهاشونو ذخیره

بعد باید بشینم کد بزنم و تجزیه تحلیلشون کنم تا شنبه یه چیزی از توش در بیارم ببرم بدم به استادم :)


-----------------------------------------

الان یه کانال دیدم توی تلگرام که گلدونای خیلی خوشکلی داره ^_____^

جنسشون رزینه نمیدونم رزین چیه! یکم قیمتشون بالاس به نظرم !  حدود 30 تومنه گلدونای حیووونیش

میخام بخرم ازش پیام دادم بهش منتظرم جواب بده

کاش همین امروز برام بفرسته  خیلی دوسشون دارم