فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

دوست

یادش بخیر بچه که بودیم همه بچه های محل و همسایه ها و مهد کودک و دبستان دوستامون محسوب میشدن

حالا که بزرگ شدم میبینم چقدر دوست پیدا کردن سخت شده

چقدر اطرافم پر از آدمه که دوست هستن و دوست نیستن!

چقدر یکیو کم دارم که بتونم واقعا دوست خودم بدونمش

بتونم هرموقع دلم خاست باهاش صحبت کنم، درد و دل کنم، غیبت کنم، پیشش بخندم، گریه کنم، چقدر زیاد کم دارم همچین آدمیو توی زندگیم....


می نشینم لبِ حوض

گردشِ ماهی ها

روشنی 

من 

گُل

آب،


چه دَرونم تَنهاست...


چه درونم تنهاست...

دچار یعنی عاشق...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تحول

دیروز تصمیم گرفتم متحول بشم! ینی دیگه غصه چیزای الکی رو نخورم ، ناراحت نباشم، احساس افسردگی نکنم، ....

همه ما به خاطر شکست هایی که توی زندگیمون داشتیم ممکنه گاهی اوقات احساس ناراحتی کنیم و بریم تو فاز افسردگی (دقیقا همون حالی که من بیشتر وقتت هستم)  ولی این حقیقت هست که نباید بزاریم بقیه زندگیمونو تحت تاثیر قرار بده

باید از شکست هامون درس بگیریم و غصه روزای رفته رو نخوریم. شاید نتونیم فراموششون کنیم ولی هیچ وقت با غصه خوردن چیزی رو نمیشه جبران کرد. 

همه اینا بدیهیاتیه که شاید روزی هزار بار با خودم تکرارشون میکنم و بااااز بی فایده ان، میشینم و غصه میخورم!

حالا تصمیم گرفتم که پر انرژی و سرحال باشم، میدونم نمیتونم همه روزای رفته رو فراموش کنم ولی میتونم ازین به بعد لحظه های بهتری رو داشته باشم. بیایید از امروز به بعد همه خوب باشیم. بخندیم. خوشحال باشیم. هروقت کسی ازمون پرسید حالت چطوره بگیم "عالی" انرژی مثبت خیلییی واسه حالمون خوبه ، مدام به خودمون انرژی بدیم و کارایی که دوست داریم انجام بدیم

تابستون

تابستون یکی از فصل هاییه که همیشه دوست داشتم بدونم دلیل خلقتش چی بوده! 

از اونجایی که من جنوبی هستم و اگر کسی بدونه دمای هوای جنوب توی تابستون با چه اعداد نجومی ای برابری میکنه اون وقت دقیقا درک میکنه چرا من از تابستون خوشم نمیاد 

دلیل دیگه اش بیکاری و اوقات فراغت زیادیه که آدم یهو باهاش مواجه میشه! میگن برو سه ماه بیکار باش و خوش بگذرون ! خب آقا یعنی چی!!!! آدم حوصله اش میپکه! سر میره! قل قل میزنه! بسه دیگه بسه!

به جای اینکارا نمیتونستن توی هر ماه یک هفته رو تعطیل اعلام کنن؟!

همیشه اولش آدم خیلی خوشحال میشه که اخ جون تابستون و اوقات فراغت و این سال فلان میکنم و فلان میکنم و اون یکی فلان! بعد میبینه ای داد بیداد! همه تابستون پای گوشی رفت و هیچ کودوم از فلان ها رو هم انجام نداد!!!!

خیلی دوست دارم بدونم همه آدما تابستونشون مثل من میگذره یا نه! 

از شنبه میخام شروع کنم و فلان ها رو انجام بدم 

سلام

سلام 

وقت همگی بخیر

ممنون ازینکه قدم رنجه فرمودین و به وبلاگ اینجانب تشریف فرما شدین!  

من در زمینه وبلاگ داشتن و نوشتن بسیار بی تجربه هستم

ولی تصمیم دارم ازین به بعد وقتم  رو برای این وبلاگ بگذرونم و گااها روزمرگی هامو اینجا بنویسم 

اینم من :

"الهه هستم 23 سالمه الان ؛ دوره لیسانس تموم شده و قراره که ارشد شروع بشه؛ همیشه از درس فراری بودم ؛ عاشق شیرینی جات و خوردنی جات و غذاهای خوشمزه ؛ همه کارهام رو به خاطر تنبلی یا عقب میندازم یا کلا انجام نمیدم! ؛ گاهی عکاسی میکنم ؛ دستی هم در شیرینی پزی دارم ؛ توانایی زیادی هم در پیاده روی مسافت های طولانی دارم و خیلییی خوشحالم که وبلاگ نویسی رو شروع کردم"