فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

خستگی

این روزا نمیدونم چرا همش خسته ام

شبا 12 میخابم صبا 12 پا میشم ولی بازم پتانسیل خواب دارم

امروز بزرو پاشدم رفتم بانک آینده یه حساب کوتاه مدت باز کردم، بعد یه حسابی هست به اسم آینده ساز سوداش 21 درصد عه! میخاستم آینده سازش کنم گفت باید یه ملیون پول بریزی تو! حاجی من اگه یه تومن پول داشتم بخابونم تو حساب که دنبال سود 21 درصد نبودم :)) چرا اینا دانشجویی حساب نمیکنن با ما!

بعد رفتم هایپر چار قلم چیز بخرم ینی حتی شیشه پاک کن و جوهر نمک و ... هم خریدم! هیچی دیگه! برگشتم خونه دیدم جای کیسه فریزر سلفون خریدم :)) خیلی عصه خوردم

بعد خاستم ناهار درست کنم دیدم هیچی پیاز ندارم تو خونه :( خلاصه که هیچی نتونستم درست کنم!

تلویزیونو روشن کردم زدم شبکه نمایش سه تا فیلم پشت سر هم پخش! الانم که داره اخراجیا 1  میده!

بدجوری وا دادم پای تلویزیون! حالا شام چی درست کنم که پیاز نخاد؟

حالا پروژه ام رو کی انجام بدم؟

حالا کی استراحت کنم؟

نظرات 1 + ارسال نظر
:| جمعه 31 فروردین 1397 ساعت 16:05

خونه مجردی داری؟ خوشبحالت !
سلفون

بله بله :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد