فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

فصل پنجم

گاه نوشت های یک دیوانه!

اولویت

یکم دردناکه آخرین اولویت کسی باشی که همیشه برات اولین عه!

همیشه براش وقتتو خالی میکنی، هرچی میگه میگی چشم، هرکار میخاد براش میکنی... ولی وقتی نوبت اون میرسه چی؟ دقیقا هیچی!

وقتی باید واست وقت بزاره همیشه دوستاش هستن که بره سمت اونا! وقتی بش میگی وقت داری؟ چک میکنه ببینه اگه هییچ کاری توی برنامش نباشه بهونه درس رو میاره!

بعد تازه فک کن بفهمی درگیر درس هم نبوده!


مثالش من آقای آلفردیم!

سر بازی ایران و مراکش بهش گفتم میایی باهم ببینیم؟ گفت نه با دوستام قراره ببینیم! البته خیلی دوس دارم بیام و بازی بعدی رو حتمن میام باهم ببینیم!

(منم نه ناراحت شدم نه قهر کردم نه چیزی به دل گرفتم)

سر بازی ایران اسپانیا بهش گفتم میایی؟ گفت نه هفته دیگه امتحان دارم و الان دارم میرم درس بخونم و احتمالا بازیو تو دانشگاه ببینم! قبل بازی بهش پی ام دادم گفتم حیف شد درس داری کاش بودی باهم میدیدیم! گفت رفتم کافه :| !!!!!!!

ینی اینقد اوکی بود که میتونست بره کافه ولی نمیتونست بیاد پیش من! شاید دلیلی برای خودش داشته البته! و وقتی فهمید ناراحت شدم زنگ زد که چرا قهر کردی و فلان! بعد بازی پی ام داده میگه میخایی بیام پیشت؟ بهش میگم نه مرسی! میگه پس بعدا نگی چرا نمیایی پیشم ها!!!!!

ینی اینقدر هم درک نداره که بفهمه  من از چی ناراحت شدم!

نمیخوام منت کارایی که واسش کردم و وقتایی که واسش گذاشتم و ما بقی چیزایی که فداش کردم رو سرش بزارم چون از اول هم رابطه ما کاملا یک طرفه و از طرف من بود! ولی وقتی داره پا به پای من میاد و میزاره من این همه وسط رابطه باشم چرا این همه خودشو میکشه کنار از همه چی؟؟؟؟


کاش آدم بود! دلم میخاست منو به عنوان دوست دخترش به دوستاش معرفی میکرد! (میدونم این کارو نمیکنه که بقیه دوس دختراش نپرن!) کاش یه جور خوبی دوسم داشت حداقل! منو میبرد توی جمع خودشون حتی! چرا مثلا میره با دوستاش کافه فوتبال ببینه نمیتونه منو ببره؟ چرا با دوستاش (که البته همه مذکر نیستن و دختر هم توی جمعشون هست) میره تور میره پیک نیک منو نمیبره؟ اون که میدونه من همه ی زندگیمو به خاطرش گذاشتم کنار! تقریبا همه دوستای پسرم و همه تفریحاتی که داشتم رو تعطیل کردم! دلیلش رو خودم هم نمیدونم!

کاش برام یه سر سوووزن اهمیت قاعل بود! کاش آدم بود واقعا!


یه بار بهش گفتم "فدات شم" گفت "همون قدری فدای من شو که من فدای تو میشم!" بهش گفتم تو که فدای من نمیشی! گفت واسه همین میگم! که بعدا نگی چرا من این همه فداش شدم و اون هیچی!

انتظار یه رابطه ی کاملا بی توقع رو داره! بابا بخدا منم آدمم دیگه یه جایی صدام در میاد! نمیتونم که این همه بی محلی و کم محلی رو تحمل کنم! یه بار که پیشم بود و خیلی مست بودم پاشد حاضر شد که با یه دختره بره بیرون! در شرایط عادی فقط یکم ناراحت میشدم و تیکه مینداختم ولی توی مستی یهو زدم زیر گریه و انقد گریه کردم که خدا میدونه! منو کول کرد و دور خونه چرخوند و گفت چرا ناراحت شدی؟ بهش گفتم وقتی یه رابطه یه طرفه دارم همش دارم تلاش میکنم نگهش دارم و واقعا دیگه زورم نمیرسه! خسته شدم!

گفت قطعا اینجور نیست که این رابطه همه اش یک طرفه باشه! بعدشم پیشم موند تا حالم بهتر بشه ولی در عوض دختره رو آورد پیشمون! جلوی دختره هم خیلی تحویلم میگرفت البته! سرمو کردم توی گوشی ازم گوشیو گرفت و باطریشو درآورد! بهش گفتم چرااا! گفت اگر با دیگرانش بود میلی چرا گوشی مرا بشکست لیلی!

یا مثلا توی خیلی موارد دیگه به صورت زبونی خیلی ازم تعریف کرد! ولی خب باعث نشد از اون دختره ساده بگذرم و بگم چیزی نیس!

یه جوری دوسش دارم که میخام فقط مال من باشه :(

کاش امشب با دوستای پسرش رفته باشه بیرون و دختری باهاشون نبوده باشه! 

کاش بفهمه چقد دوسش دارم و کاش بشه این دوست داشتنه متقابل بشه! (که البته میدونم نمیشه)


مثلا من توی رویاهام دارم که یه روزی عاشقم میشه و ازم خاستگاری میکنه و باهم ازدواج میکنیم و خیلی خوشبخت میشیم! ولی اون همش توی فکر رفتن از ایرانه و یه جوری راجب خارج فکر میکنه که دافا اونجا منتظرن تا این بره! میگه آدم که میره رستوران با خودش غذا نمیبره!

یه رابطه سطحی و کوتاه مدت میخاد که توش طرفش کاری به کارش نداشته باشه و دستشو باز بزاره و بهش خوش هم بگذره با طرف!

چرا من از همچین آدمی خوشم اومده؟ چون دختر بازه! چون بلده چجوری باید با دخترا رفتار کنه که جذبش بشن!

همه اینایی که دارم میگم سر تا سر دلایلی برای اثبات اشتباه بودن این رابطه س! با وجود این که همه ی اینا رو میدونم ولی هنوزم دارم ادامه میدم! هرروز بیشتر توی این رابطه فرو میرم و هرروز بیشتر میخام که مال من باشه!

الانم توی راه اینجاس حتی!

دلم گرفته بود گفتم یکم بنویسم سبک شم شما به بزرگی خودتون ببخشید :(


در ضمن که خیلیم حیف شد تیم ملیمون باخت

کاش قدوسو زودتر آورده بود توی زمین! کاش قوچان نژادو میاورد. میشد یه کارایی کرد نمیدونم چرا نکردن بهرحال!!!!!

حالا وسط این باخت دوس دارم بدونم مردم چرا ریختن بیرون؟ صدای بوق بوق و آهنگشون خیلیییی میاد!

نظرات 4 + ارسال نظر
اتم چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 04:38 https://embarrassinglyparallel.blogsky.com/

میدونم این پست خیلی قدیمیه .ولی برات دعا میکنم این رابطه رو الان متوقف کرده باشی. این چیزی که من حس میکنم این هست که توخیلی قوی هستی و لیاقتت واقعا خیلی بیشتر از حرفاست.. طرفت رد فلگ رو هم رد داده بود دیگه.

سه روز پیش به دوس دخترش دیدمش توی خیابون اتفاقی....
زندگیم مث جهنم شده. لهم و داغون

خاننده خاموش 1 جمعه 1 تیر 1397 ساعت 04:07

فقط پیشنهادم مشاوره
بنظرم از اگن دکتر تغذیه هم ک نوشتین مهم تره. شما تا خودتون رو پیدا نکنین
شاهزاده با اسب سفید هم بیاد بعد عادی شدن رابطه اوضاعتون همینقدر اذیت کننده خواهد بود

مشاور هم حرف جدیدی نداره بهم بزنه
چرا باید یه رابطهدجدی داشته باشم که توش اولویت طرفم نباشم؟

. پنج‌شنبه 31 خرداد 1397 ساعت 11:44 http://fidgety.blogsky.com

همیشه دلامون پای چیزای میتپه که اشتباه بودنش معلومه ولی خب دله و کاریش نمیشه کرد!!!؟
واقعیت اینکه همه ما یه جاهای اشتباه میکنیم که اگه از پس هزینه ش بشه بر اومد چندان بد نیست و تجربه میشه ولی واقعیت اینکه تکرار اشتباه حماقت میشه و هیچکی نمیتونه هزینه شو یده.
نذار به حماقت برسه

خیلی وقته حماقت رو رد کرده اشتباه من!
به هرررکسی از دوستا و نزدیکام که میگم بهم میگه تو خلی!

ینی یه بار یه چیزی ازش واسه یکی از دوستام تعریف کرده بودم شاخ درآورده بود!!!!

رهآ پنج‌شنبه 31 خرداد 1397 ساعت 11:22

کاش این رابطه رو تموم کنی.
مگه خودت نمیگی اشتباه این رایطه؟
هر چی بیشتر ادامه بدی، بیشتر ضربه میخوری.
برای آدمی که ارزش نداره انقدر از خودت مایه نزار. یعنی میخوام بگم برای خودت و قلبت و احسایت ارزش قائل شو.

کاش میتونستم واقعا :(
بدجوری بهش وابسته شدم :(
یه چیزایی بینمون بوده که هیچ کس نمیتونه جاشو برام پر کنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد